loading...

زندگی با طعم لادن

بازدید : 884
سه شنبه 12 اسفند 1398 زمان : 5:15

همچین وقتایی، نزدیکای عید که میشد، مامان همه ملحفه‌ها، رویه‌ی لحاف تشک ها و پرده‌ها رو می‌شست. بعد توی حیاط چند تا بند رخت اضافه میکرد از این دیوار به اون دیوار. حیاط میشد پر‌ از پارچه‌های سفید ساده، آبی راه راه، صورتی گل درشت و چهارخانه‌های رنگی. ظهر که میشد، مامان که خسته از کار زیاد خوابش می‌گرفت یواشکی میرفتم توی حیاط. با یه متر قد از لای ملحفه‌ها رد میشدم به لبه‌ی مرطوب پایین ملحفه‌ها دست می‌کشیدم و حسابی از نم داغ پارچه‌ها کیف می‌کردم. بعد سرم رو بالا میگرفتم و سرخی داغ خورشید از لای چهارخونه‌های تار و پود پارچه‌ سُر میخورد توی چشمام.

قسمت 2 سریال هم گناه(انلاین)(رایگان)|سریال هم گناه قسمت دوم
بازدید : 908
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 5:48

این روزا در خودم قدرتی می‌بینم که به آینده امیدوارترم میکنه. وقتی یه لایه به آدمهای دور و برم نزدیک تر میشم، رنج‌های پنهانشون که رخ نشون میده، ضعفشون در تحمل مشکلات رو که میبینم یاد خودم میفتم که سالهاست دارم تنهایی این شیب تند سر بالایی زندگیم رو بالا میام. هر چند تا چشم کار میکنه مسیر خالی از نقطه‌ی روشنیه و خبری از قله نیست، اما به مهارت‌هایی که تا به اینجا به دست آوردم اطمینان دارم و به استقامتم. امروز به معنای کلمه از خودم راضیم. من هر آنچه در توان داشتم برای این زندگی گذاشتم.

سکوت، گاهی بهتر از کوبیدن سر به دیوار.
بازدید : 719
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 5:48

تازه چت‌های اخیر تلگرامم رو چک کردم. شگفت انگیزه. همه شون با دوستان مجازی بوده. کسانی که حتی یک بار ندیدم و صداشون رو هم نشنیدم. حتی در حد تصویر پروفایل از بعضیاشون آشنایی ندارم.

بالشی که کدو تنبل شد

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 128
  • بازدید کننده امروز : 42
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 133
  • بازدید ماه : 585
  • بازدید سال : 31384
  • بازدید کلی : 39826
  • کدهای اختصاصی